سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<

<!-- Begin WebGozar.com Poll code --> language="javascript" src=" href='http://WebGozar.com/c.aspx?id=1122070&t=poll">script'>http://WebGozar.com/c.aspx?id=1122070&t=poll"> <!-- End WebGozar.com Poll code -->
باورنکردنی های این هفته! - به نام خدا

         

9999سلام به همه عزیزان. امروز آهنگ بلاگ رو عوض کردم. قشنگه؟ خودم ساختم... دوستان عزیزم خیلی ممنونم از نظراتتون منو باز شرمنده کردید.خیلی ممنون. اما امروز دلم یزره گرفته . یکی از دوستای خوب من به نام پری میخاد دیگه ننویسه و وبلاگ قشنگش رو ترک کنه. واسه همین اصلاً حال جالبی ندارم . روی این لینک کلیک کنید! اما خب امروز حسابی عصبانیم از دست بعضی از آدما. یه ماجرایی پیش اومده که واقعاً اعصابم رو بهم ریخته....

اما ماجرا از این قراره... رفته بودم امروز سی دی بخرم که یکی از دوستام این ماجرا رو تعریف کرد. ادامه ماجرا از زبان اون:

امروز مثل همیشه بعد از کلی کار که کرده بودم رفتم تا در مغازه رو ببندم و برم غذا بخورم. قبل از اینکه برم رفتم تو دستشویی پاساژ . یک دفعه دیدم یه نفر رو چشماشو بستن و همچنین دستاش به دستبنده. من اول فکر کردم دیوونس ولی یک دفعه فهمیدم ممکنه کاسه ای زیر نیم کاسه باشه!!! ازش پرسیدم آقا ؟ آقا

اونم گفت بله نوبتم شد؟

گفتم چه نوبتی؟

گفت مگه اینجا اطلاعات نیست؟ گفتم نه!

چشماشو که بسته بوند رو باز کردم یه دفعه دیدم افتاد رو زمین. بعد از چند دقیقه که به هوش اومد ماجرا رو ازش پرسیدم باز از هوش رفت ولی بار بعدی با ترس و لرز همه ماجرا رو گفت..

ماجرا از این قرار بوده که 2 نفر میان مغازه این آقا و بهش گیر سه پیچ میدن که تو سی دی غیر مجاز میفروشی و....

خلاصه این اتفاق توی مجتمع پارک اصفهان اتفاق می افته(دوستا عزیزی که اصفهان هستند میدونند که مجتمع پارک + بازار کویتی ها شیکترین جای اصفهان هستش و به خصوص پوشاک فراروان با قیمتهای بالا اونجا هست و تقریباً تمام کسانی که اونجا مغازه دارن آدمهای ثروتمندی هستند...)

این مرد بیچاره رو دستبند میزنن و اموالی رو که در مغازه داشته رو میزارن توی ماشین خودش و در حالی که چشماشو بسته بودن میبرن توی یه پاساژ توی چهارباغ عباسی . بهش میگن اینجا واسا تا اطلاعات صدات کنه. ... اینو توی دستشویی پاساژ میزارن و ماشین پرشیا+ اموال اونو میدزدن تا اینکه من اونو پیدا کردم...........

 

واقعاً چه مملکتی شده ها....

 

اما دوستان برسیم به بخش پایانی که طبق معمول شیطونی های من هست وای این هفته زیاد شیطونی نکردم بیشتر کار کردم ولی به یه شیطونی کوچیک اکتفا می کنم که همین چند دقیقه پیش انجام دادم...

یه آقایی که به نظر میومد مسافره رو با خانومش حسابی سر کار گذاشتم . ازم پرسید ترمینال صفه کجاست منم بعد از کلی فکر آدرس رو 90 درجه برعکس بهش دادم و از خنده مُردم.................

در پایان تشکر میکنم از راضیه ، سحر ، آزیتا ، مهسا ، فریبا ، پری ، عموصمد ، سحر و آزاده

 

این شعرم واسه هرکی عاشقه گفتم (اول از همه تقدیم به عشق خودم)

 

عشقو من با تو شناختم     

                         اگه تو نبودی من خودمو می باختم!

اگه تو بیای به پیشم   

                         من همون ماهیه میشم!           

یه ماهی خوشگل و قشنگ     

                                   یه ماهیه عاشق و زرنگ!

بیا به پیشم که بی تو هیچم  

                          نرو ز پیشم که من فدای تو میشم

بیا به من گرمی بده  

                         عشق من باش بهم آهنگی بده

یه آهنگ قشنگ     

                     با ردیف و قافیه ای رنگ به رنگ


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
وبلاگ من

: موضوعات


: جستجو

با سرعتی بی نظیر
متنیاداشت و پیام را بکاوید!


بازدیدکنندگان
49941

بازدید امروز
4

لینک به من
باورنکردنی های این هفته! - به نام خدا

حضور و غیاب

لوگوی دوستان

دوستان
سحر جون
سکوت عشق!
آیینه اندیشه
نرم افزارهای کاربردی
تو عاشقانه ترین نام!(سحر)
عمو جون صمد
داستان زندگی
مطالبی از زبان دکتر اسد شکرانی

اشتراک
 

آرشیو

طراح قالب