در کناره رختخوابی که به عطر تو نشسته بی تو تنها مینشینم گریه در گلو شکسته
اول شب که تو بودی همجا بوی تو را داشت سبزه زار دیدگانت به تنت شوق تو میکاشت
سایه بان گیسوانت به کویر تنم افتادحس دستان زریفت شوق رویش به تنم داد
به حریر پوستت من تا سحر بوسه کشیدم.نفسم که حبس میشد نفس تو میشنیدم
به کرانه های مویت قایق دست من آسود سیر دریای نگاهت سفر خاطره ها بود